● میل باکسمو باز کردم دیدم یه دوست دیوونه مثل خودم برام یه میل فرستاده ... یه نامه ... قلمش مثل همیشه عجیب و دوست داشتنیه . تا آخر نامه رو که می خوندم باورم نمیشد خطاب نامه اش به من باشه ...راستش این اولین باره که یه نامه اون هم از دوستی که تا حالا ندیدمش انقدر رو من اثر گذاشت ... راستش فکر نمی کردم پندار اصلاً به من فکر کنه چه برسه به اینکه بیاد برام این نامه رو بفرسته
حالا که تو انقدر راحت برام نوشتی منهم همین جا جوابتو میدم : قلم من هیچوقت شهامت قلم تو رو تو نوشتن نداره . اگه انقدر از نوشته هات خوشم میاد شاید واسه اینه که یه جورایی شبیه به اون بخشی از وجود من می نویسی که شهامت صحبت کردن ازش رو ندارم . هیچ چیز دیگه ای ندارم که بگم . فقط با اجازه ات متن نامه اتو تو بلاگم میذارم .


سلام ! اينجا تهران است ، صداي پندار !

روزاي اولي نبود که با اينترنت آشنا شده بودم . chat , voice , chat room ديگه برام اونقدر تکراري شده بود که دنبال چيزاي جديد باشم . از اون ID قديمي ها داشتم ولي هيچ آدم نشناخته اي توي list friend ام نبود . ديگه داشت شب بيداري و سايت جديد پيدا کردن عادتش رو کم کم دور مي کرد . درگير مسائلي شده بودم که مثلا مهم بودند . اينترنت داشت خاطره مي شد ؛ تا يه روز با اون laptop قديمي توي سايت پندار اسم جايي رو ديدم که توي چلچراغ ازش شنيده بودم . من ِ وبگرد هنوز وبلاگ نمي دونستم چيه . يه چيزايي شنيده بودم راجع به آدمي به اسم حسين درخشان و ...

ولش کن . خلاصه منم شدم شبگرد وبلاگ هاي بي انتها هنوز نمي نوشتم و فقط مي خوندم و مي خوندم و مي خوندم . من که وبلاگ دار شدم فکر کردم روزي مي شه عين اينايي که دارن مي رن منم يه روز يه پيغام بذارم که ما رفتيم و تمام ؟!

اون موقع ها راه مي افتادم توي اين لينک و اون لينک و هي مي خوندم . اهل کامنت گداشتن نبودم ( که حالا هم همينطوري ام ! )

من تو وبلاگ دنبال يه دوستي بي توقع بودم که کامنت به کامنت حساب به حساب نشه !! شايد واسه همين تا يکي رو خوب نمي شناختم براش کامنت نمي ذاشتم تا فکر نکنه اومدم تبليغ .

نمي دونم کي بود و از روي کدوم وبلاگ پيداش کردم . يه جورايي نوشتن مورد علاقه ام بود ديدم اِ اين دختره چقدر عين اون دختره ي دوست داشتني ام – جودي – مي نويسه ! منم که جودي ِ‍ دوست و آشنا بودم ولي نمي تونستم مثل اون ساده باشم ؛ يکي رو ديدم که داره مي نويسه همونطوري ساده !

ديگه لينک ثابت و favorite ام يه اسم اضافه داشت ! واسه ديدنش خيلي روز شماري کردم تا ديدار سينما . اما نشد . خيلي دلگير بودم . اما يه خورده که گذشت ديدم بد نشد . بذار نبينمش تا نيفتم تو دام اين رودربايستي هاي دوستانه ! دوست داشتم يه دوست داشته باشم ، نه ديده باشمش ، نه بدونه رنگ چشمام چه رنگيه ، نه بدونه صدام از لاي کدوم دندونم بيرون مياد ، نه خلاصه بدونه اين پندار کيه که تصويري نداره . حتي بعد ديدم دلم نمي خواد فعلا باهاش چت کنم . دوست دارم از روي کلمات کيبوردش ببينمش . دوست دارم همينطوري که فوري بعد از وصل شدن يه پنجره و بعد يه وبلاگ باز مي شه و منتظر مي مونم بالا بياد تا ببينم مطلب جديد داره يا نه ، منتظر بمونم ببينم لابلاي اين طنز ِ " اوني که ... " جزء جزء خودشو لو مي ده يا نه !

آدماي تو وبلاگا گاهي خسته ميشن مثل بيرون . آدماي تو وبلاگا گاهي کم ميارن مثل بيرون . آدماي تو وبلاگا گاهي دروغ مي گن مثل بيرون . آدماي تو وبلاگا آدمن مثل بيرون .

وبلاگا گاهي خودکشي مي کنند مثل آدماي بيرون اما اين وسط يه فرق هست که وبلاگا رو نمي شه با شستشوي معده و سرم و تنفس مصنوعي نجات داد . وبلاگا گاه گاهي که خودکشي مي کنند مي تونند خودشون سر يه فرصت که دلشون واسه خودشون تنگ شد برگردند و شروع کنند به نوشتن !

سخته آدم تنها باشه اما بازم يکي هست که بهش بگي تنهايي . اما يه وبلاگ اگه تنها موند بايد صبر کنه تا يکي بياد بگه چقدر تو تنهايي !



نمي دونم اون دختره ي گل يادشه که يه روز تو ميدون هفت تير وايساده بود و منتظر يکي بود با نه ؟ نمي دونم مي دونه از اون روز هميشه تو هفت تير منتظرم يکي با شلنگ تخته اي که سعي مي کنه کنترلش کنه بياد جلو و بگه

سلام منم سعيده : اوني که يه روز يه وبلاگ داشت ولي تعطيلش کرد !



من هنوز منتظرم منتظر بازگشت يک وبلاگ . نمي دونم اصلا ميل باکس اين دختره ي فلان فلان شده هنوز خالي مي شه يا نه ؛ نمي دونم اصلا نامه منو مي خونه يا نه نمي دونم اصلا تأثيري داره يا نه ؛ اما مي خوام براش يه گل بفرستم روش يه بوسه ، بگم اين اولين نامه ايه که براي يکي مي نويسم و اينقدر راحت براش مي گم :

گلکم سلام !!

باي باي دوست جون نديده ي نازم خدا پناهت !




اونیکه حالا بیشتر از سابق دوست داره که ببیندت و از نزدیک باهات حرف بزنه : سعیده






........................................................................................

Home