می بینم که یادداشت قبلی رو که گذاشتم کلی ها زدن بغل !
آمپولی هزار میگیرم . البته اگه فقط آمپول هوا باشه و به اونایی که باهاشون خورده حساب دارین باشه چک هم قبول میکنم !!!
امروز کلی واسه خودم تیپ زدم ! یه تاپ و شلوارک به خودم کادو دادم ! تو آیینه خودمو نگاه کردم دیدم چقدر موهام بلند شده .( واسه اولین باره که وسوسه نشدم موهامو کوتاه کنم .) درستشون کردم ، گل سر زدم ، قربون صدقه خودم رفتم ! خلاصه امروز کلی با خودم حال کردم ! احتمالاً عصر هم خودمو دعوت میکنم یه کافی شاپ و یه تریپ لاو اساسی واسه خودم میذارم !!


اونیکه حوصله اش سر رفته ولی وقتی خودشو می بینه دلش باز میشه : سعیده قشنگ !!








........................................................................................



● من فکر میکردم هیچ وقت نتونم به کسی آمپول بزنم آخه حتی نمی تونستم لحظه آمپول زدن کسی رو ببینم ، اما امشب نه تنها اون صحنه رو دیدم بلکه آمپول هم زدم ... اونهم به بابای بیچاره ام !! یه لحظه به خودم اومدم دیدم داد بابام بلند شده که بزن دیگه ! دیدم
اون لحظه داشتم به جای اینکه مواد رو خالی کنم ازش معذرت خواهی میکردم !!
دیگه تصمیم گرفتم که یه تزریقاتی باز کنم !
کاری باری آمپولی چیزی .... خلاصه رودرواسی نکنینا !


اونیکه قراره بشه مدیر یه تزریقاتی : سعیده آمپول زن !




........................................................................................





زندگی یکنواخت شده ... دیگه سعیده حوصله اش سر رفته . کمک ! ....


اونیکه دنبال یه پا واسه الواتی می گرده !: سعیده
( الواتی خفن ، از نوع هشیر و هریون و اینا !! )







........................................................................................

Home